جناب آقای رئیسجمهور محترم، التماس دعا دارم؛ لطفاً کار نکنید.
یادداشتی موجز از دکتر مازیار میر، محقق و پژوهشگر
امروز به قصد خرید شانهای تخممرغ روانه شدم، همان که ماهی پیش به یکصد و پنجاه هزار تومان فراهم میآمد. اما امروز، با کمال شگفتی، قیمت همان کالای بیکیفیت – با سفیدهای بیرنگ و زردهای بیروح – از مرز سیصدهزار تومان گذشته بود. راستی چرا؟
در همه جای جهان، دولتها حتی با افزایش ناچیز هزینهها، در پی جبران و بهبودند یا دستکم با سپاس و پوزشی، دل مردم را به دست میآورند. اما در این سرزمین، گویی ما اصلاً نیستیم و نبودهایم. در جهان، با برنامهریزیهای اقتصادی سختگیرانه، خصوصیسازی و کاستن از هزینهها، روزگار مردم به سامان میرود؛ اما در ایران، هر چه بیشتر در این راه گام برمیدارند، بیشتر در مرداب تورم و گرانی فرو میرویم.
سالهاست با دولتهایی روبروییم که دم از جراحی اقتصاد، مهار تورم، اصلاح امور و آوردن نفت و عدالت به خانههایمان میزنند، ولی دریغ و درد که نه تنها کاری نکردهاند، که کار را از بد هم بدتر نمودهاند. ارزش پول ملی هر روز بیشتر میگدازد و دلار لجامگسیخته، دغدغه همیشگی لحظههایمان شده است.
با خود میاندیشم، چه باید کرد؟ یا چه میتوان کرد؟ به خدای بزرگم سوگند، اگر دین هم ندارید، آزاده باشید.
جناب آقای پزشکیان، ریاست جمهورمحترم ، خواهشی دارم؛ فقط یک کار بکنید: کار نکنید و سخن نگویید. به خدا قسم، فقط سخن نگویید و کاری از دستتان برنیاید.
از آغاز دولت شما، تورمِ آسانسوری و بیسابقه در حال صعود است، دلار از همیشه گرانتر و زندگی از همیشه دشوارتر شده و اوضاع، روزبهروز رو به تباهی میرود.
به حرمت آزادی، کار نکنید.
به دفترکار بروید و تنها یک دستور صادر کنید: “کاری نکنیم”. فقط بنشینید و کاری نکنید… همگی بیحرکت بنشینید و تنها نهجالبلاغه بخوانید و دست از هر اقدام بردارید.
گمانم با همین “کاری نکردن” و “سخن نگفتن”، حالمان بسی بهتر خواهد شد.
به گفته جلال آل احمد: “نمیدانم آنان که عرق میخورند، وضعشان آن است و ما که عرق میریزیم، وضعمان این است. نمیدانم مشکل از ریختن عرق است یا از نوع خوردن آن…”





